این کتاب یک گزارش پدیدار شناسانه مختصر از مراسم حج عمره است. نگاهی که با مقداری عکس از آن سفر تشرف در سال 1386 مستند سازی شده. سفری که بردندم و نه به عزم جزم خودم برای ثوابی و یا تأمین آخرتی. همسرم بردم، من هم برای اینکه او تنها نباشد، و همین دلیل به تنهایی کافی بود، که میخواست برویم و دوتایی. او خود میخواست و خواسته بود و چه جور! با چه خلوص و شوری و تمنایی! اما من برای همراهی با او، و دیگر البته که از سر کنجکاوی، نوعی تجسس، سفری اکتشافی! برای دریافتی حضوری اگر نه شهودی، از نزدیک با جسم و جان، آزمونی شخصی و با چشم سر و دل هر دو. این بود که تقریباً با نوعی بی تفاوتی، میرفتم، نمیرفتم، برایم اهمیتی نداشت و بالاخره رفتم. بخشهای سانسور شده به شرح زیر است:
ص11 سطر9: این اختلافها گرچه برای تحقیق در تاریخ مهم است، ولی برای موحدی همچون من چندان اهمیتی نداشت.
سطر15: دیگر اینکه یادی کردم از آن دوست یمنی در فرانسه، سی و پنج سال پیش از این (1352 شمسی) در کلاسهای زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه ادبیات مون پلیه، که میگفت پدرش که یک روحانی اهل سنت در صنعا (پایتخت یمن) است هنگام نماز گاهی دستش را به شیوه اهل سنت بر زیر سینه میگذارد و گاهی هم به روش شیعیان آویزان میکند و یا یک رکعت اینطور و رکعت دیگر آنطور. این نیز خود حرفی است و پیامی برای دینداران که این همه بر جزئیات مراسم و مناسک پیله نکنند و گمان نبرند که خدا فقط یکی را دوست میدارد و فقط همان یک روش مورد قبول درگاه اوست.
ص13 سطر 2: در این میان روحانی کاروان هم چنین کرد. خواستم تذکر بدهم که گذاشتم برای وقت دیگر. در این مواقع آدم حیران میماند که مگر خود این آقایان این چیزها را نمیدانند، و چرا یک کلام از این مقولهها در منابر سخن نمیگویند.
ص 16 سطر 5: اما خوب همین را مقایسه کنید با حرم حضرت رضا(ع) در مشهد مقدس. آنجا هم زایرِ زیاد با درآمد خوب و اموال و موقوفات بسیار دارد، اما آنگونه حفاظت و نوسازی نشده است.
ص 20 سطر 3: من در مسجد النبی کتابخوانی در حالت درازکش و تمرینهای یوگا را بدون کوچکترین مزاحمتی تجربه کردم.
فایل کامل کتاب را میتوانید از اینجا دریافت نمائید.
همچنین می توانید کتاب صوتی آرمانشهر اسلامی را در این صفحه گوش دهید.