«بهنام خدا»
متن بیانیهای که به مناسبت روز جهانی معماری از طرف اینجانب تهیه و در مجله کانون دانشآموختگان معماری دانشگاه تهران منتشر گردید
روز سیزدهم اکتبر را همگام با معماران و هنرمندان سراسر جهان در هفته اسکان بشر گرامی داشته و از این فرصت برای توسعه فرهنگ عمومی هنر و معماری و مبادله تجربیات جهانی و گسترش و تعمیق گفت و شنودهای سازنده تخصصی استفاده کنیم.
ساختن و احداث سرپناه همواره از اساسیترین و مبرمترین نیازهای بشر بوده است. معنی دادن به فضا، زیستن در آن، یگانگی و همذات پنداری با آن، همواره در تمام طول تاریخ جزو جدایی ناپذیر داستان شگفت انگیز حیات در روی این زیستگاه خاکی است. سکنی گزیدن جایگاه ویژهای در زبان و بیان اسطورهای، آیینی، دینی، فلسفی و عرفانی دارد. فرهنگ، سیاست، اقتصاد، جغرافیا و تاریخ، هنر و ادبیات و دنیای علم با معماری رابطهای متقابل و چند وجهی دارند.
امروزه در آغاز هزاره سوم، فرهنگسازی، نظریهپردازی اجتماعی و گفتمان فلسفی، تبدیل به چالشی هیجان برانگیز برای تمام مردم جهان به ویژه دستاندرکاران تولید فضای مصنوع شده است. ساختن دیگر نه تنها یک فرایند سخت افزاری بلکه بهطور عمده فرایندی نرمافزاری و معطوف به اندیشه و باورهای آرمانی است.
مسائل معماری و شهرسازی جهان امروز بسیار پیچیدهتر و روابط جهانی بسیار گستردهتر و عمیقتر از آن است که یک کشور- ملت بتواند با بستن درهای جهان به روی خود به رویارویی با چالشهای قرن بیست و یکم بپردازد. دهکده جهانی واحد، دیگر حقیقتی انکار ناپذیر است. دیوار آهنین سخت افزاری و نرمافزاری دیگر قابل برافراشتن در هیچ گوشهای از جهان نیست. اکثریت قاطع انسانهای عصر حاضر به یگانگی نوع بشر و سرنوشت مشترک انسانها ایمان آوردهاند. رفاه و خوشبختی انتزاعی و مستقل از نوع بشر دیگر قابل تحقق نیست. آینده جهان با مفاهمه، صلح و دوستی و برابری و پرهیز از دیگر ستیزی رقم خورده است. گرچه هنوز نمونههایی از خشونت، ستیزهجویی و ویرانسازی وجود دارد، با این حال آینده از آن صلح و گفتگوی سازنده میان ملتها و جوامع است.
متأسفانه فضاهای شهری ما نه سامان سنتی را حفظ کرده و نه سامان نوین را پذیرفته. معماری ما در ادوار گذشته از سنت ستیزی رنج برده و اکنون از سنت پرستی در عذاب است. اکنون محیط زیست تبدیل به دغدغه حیاتی بشر شده است. در عین حال میدانیم که این دغدغه بزرگ به نوبه خود برآیند چالشهای دیگری است که بشریت از آنها همواره در رنج و عذاب بوده است. چالش فقر و غنا، چالش نو و کهنه، چالش جباریت و مردمواری، چالش سنت پرستی و سنت ستیزی، چالشهایی که به رغم دگرگونیها و انقلابهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر بار به رنگی تازه در میآید. معماران میتوانند در این هنگامه، دغدغهها و چالشهای بزرگ و سرنوشت ساز، نقش مهمی ایفا نمایند. دوران انواع فاصلهگذرایها به سر آمده است.
ذات معماری و آموزش آن به خاطر درهم آمیختگی با مسائل اساسی حیات، معماران و فضاهای آموزش معماری را در ارتباط تنگاتنگ با مسائل و مشکلات روزمره جامعه قرار داده و طبعاً آنها را پیشاهنگ توسعه فرهنگی و مادی کرده است. با این حال این پیشاهنگان نمیتوانند به طور انفرادی هرچند با تکیه بر نبوغ ذاتی وارد عرصههای سازندگی پایدار جهان امروز شوند. از طرف دیگر از آنجا که معماری لباس زندگی است و بدون مدنیت بسامان، امکان بروز انکشاف معماری و شهرسازی بسامان وجود ندارد، اگر معماران بخواهند نقش سازندهای در ارتقاء و بهبود محیط مادی و معنوی ایفا نمایند ناچارند فعالیتهای حرفهای خود را در دو جهت سازمان دهند: به این ترتیب که با مشارکت در نهادهای مدنی تخصصی (N.G.Oها) بر نیروی تأثیر گذار خود بیفزایند و در عین حال به مشارکت در تغییر زیر ساختهای اجتماعی و برقراری مناسبات عادلانه و دمکراتیک بپردازند.
به رغم آنکه در کشورهای پیشرفته، معماران از جایگاهی شایسته در نظام تولید ساختمان و آمایش سرزمین برخوردارند، متأسفانه در نظام تولید کنونی کشور ما از جایگاهی در خور نقش محوری خود محروماند. این وضعیت به هیچ روی متناسب با ظرفیتهای کمی و کیفی بالای تخصصی و حرفهای معماران نیست. تعداد معماران در سراسر کشور که تا دو دهه پیش کمتر ار چند هزار نفر بود اکنون به چند ده هزار نفر میرسد. نزدیک به یکصد مؤسسه آموزشی در سراسر کشور د رآموزش معماری فعالیت میکنند. در حالیکه در دهه چهل به زحمت یک نشریه تخصصی وجود داشت و تعداد کتب تخصصی از چند کتابچه کوچک تجاوز نمیکرد، اکنون تعداد نشریات و فصلنامههای تخصصی معماری با گرایشهای گوناگون به بیش از سی عنوان و تعداد تألیفات و ترجمه آثار نظری، تجربی و علمی معماری جهش قابل توجهی داشته که به هیچ روی قابل قیاس با گذشته نیست و به بیش از صد عنوان رسیده است. این همه از یک طرف حاکی از نیاز جامعه ایرانی به پیشرفت و آبادانی و از طرف دیگر حاکی از ظرفیت و ذخیره بالای نیروی انسانی متخصص است. در صورتی که این نیروی عظیم بالقوه سازنده امکان مشارکت در فعالیتهای حرفهای سالم و پایدار نیابد، بدون تردید با در پیشگرفتن کژراهههای بازار سیاه و سوداگری بر مشکلات پیچیده فعلی جامعه خواهد افزود. نهادهای رسمی متولی ساخت و ساز ناتوانتر از پاسخگویی به نیازهای گسترده جامعهاند. نهادهای تخصصی مردم نهاد به علت عدم همکاری و حمایت نظام دولتی از آنها و حتی سنگ اندازی در راه توسعه و ثباتشان و همچنین به خاطر خودمداری و ضعف فرهنگ مشارکتی و روحیه کار جمعی دچار ناتوانی و ناکارآیی فرساینده شدهاند. انحطاط نظام تولید، تخریب گسترده و غیرقابل جبران محیط زیست و میراثهای با ارزش معماری و روحیه کار جمعی و فرهنگی و بی توجهی به بافتهای قدیمی و تخریب گسترده و اضمهلال آنها در بازار بهره ارضی غیر عادلانه و ارزش اضافی تبعیض آلود، نتیجه این وضعیت نابسامان است. بازتابهای منفی اخلاقی، تمدنی و فرهنگی چنین وضعیتی که در آن معماری نه مثابه امری فرهنگی بلکه به عنوان ابزاری برای حداکثر بهره کشی از منابع شهری تلقی میشود و نسلهای آینده را درگیر چالشهای نفس گیر خواهد کرد، بر اهل نظر پوشیده نیست.
تجربه چند دهه اخیر نشان میدهد که سازمان نظام مهندسی ساختمان با کاستیهای زیاد و عدم استقلال به عنوان یک سازمان مردم نهاد واقعی به ویژه با آییننامه جدید که موجب شده به عنوان نمونه در استان تهران فقط یک معمار در هیأت مدیره پانزده نفره آن حضور داشته باشد، نمیتواند مشکلگشای مسائل پیچیده کنونی باشد. معماران ایران تنها با تأسیس سازمان نظام معماری و شهرسازی میتوانند نقش حیاتی خود را در سازندگی و آبادانی پایدار ایفا نمایند.
پیش به سوی ایرانی آباد و آزاد
پنجم اکتبر 2009
برابر با سیزدهم مهرماه 1388