برای «چه»
تاریخ انتشار: 10 آبان 1393
2
راستي چرا اين دنياي خاكي چنين است؟
چرا همه مردهها خوبند؟
چرا قديس فقط ميميرد؟
چرا خوبها ميميرند؟
چرا در مسلخ عشق جز نكو را نکشند؟
چرا همه خوبها مردهاند يا خواهند مرد؟
چرا؟
چرا اي خداي من، اي خداي بيپروا
چرا؟ چرا؟
جوابم آمد، از آسمان با طنين بلند: «اِنَهُ كانَ ظَلوُماً جَهولا!
پرسیدم:
خوب مگر خودت خلقش نكردي؟
چرا موجود ظلوم و جهول خلق كردي؟
نميشد همه را خوب خلق ميكردي؟
جواب آمد: تو را چه به فهم حكمت من.
هميناش هم خيلي خوب است.
برو پي كارت موضع خودت را مشخص كن.
راست ميگفت: دانستم! بايد موضعم را مشخص كنم: ميخواهم از مردهها باشم.
چرا ؟
براي اينكه مولانا گفت: « ني حديث راه پرخون ميكند
قصههاي عشق مجنون ميكند».
و براي اينكه: در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
روبه صفتان زشت خو را نكشند...
تهران 92/01/03