«خلاصه سخنراني ايراد شده در ارديبهشت 1390 در مؤسسه رحمان كه عيناً از پيششماره پنجم تابستان 1391 نشريه داخلي اين مؤسسه برداشت شده است».
در ابتدا سخني از ارنست فيشر بيان ميكنم كه نشان دهنده عمق تأثير هنر بر فرد و جامعه است: «هنر ميتواند انسان را از حالت چندپارگي تا حالت موجودي جامع و كامل، ارتقا دهد. هنر به بشر توان درك واقعيت را ميبخشد و نه تنها در تحمل واقعيت او را ياري ميكند، بلكه براي انسانيتر و شايستهتر كردن آن به انسان عزمي راسخ ارزاني ميدارد. هنر خود واقعيتي اجتماعي است».
پيش از ورود به بحث ذكر چند نكته به عنوان مقدمه مهم است:
هنردرماني: درماني فرايندي دو مرحلهاي است كه شامل شناسايي مشكل و حركت سريع به سوي شكوفايي و تحقق خويشتن است. مخاطبان اين روش درماني، كودكان، بزرگسالان و سالخوردگان هستند و هدف آن كشف خويشتن، خلاقيتهاي شخصي و آگاهي نسبت به امكانات (مواهب) و ظرفيتهاي خود و فعالسازي آنها است. تاريخچه اين روش به يونان باستان بر ميگردد كه در چند دهه اخير به صورت آكادميك در اروپا و آمريكا بسيار مورد توجه قرار گرفته است.
هرم مازلو: مازلو بعد از فرويد و يونگ، شايد مشهورترين روانكاو باشد كه نظريههاي علمي خود را با تحقيق روي انسانهاي سالم ارائه كرده است، برعكس فرويد كه تحقيقات وي بر روي بيماران رواني بوده است. هرم مازلو نشان داده دهنده سلسله مراتب نيازهاي انساني است.
منشأ هنر: فلاسفه و انديشمندان منشاء هنر را نياز، دين و جادو، سائق زيبايي، بازي و غريزه جنسي دانستهاند. آنچه اثبات شده است، آن كه جايگاه زندگي جمعي، ايمان و اعتقادات و نقش فردي در آفرينش هنري بسيار مؤثر است.
چيستي و تعريف هنر: انديشمندان مختلف هنر را به طرق گوناگون تعريف كردهاند. حكماي يونان، هنر را نوعي تقليد دانستهاند. تولستوي آن را انتقال احساسات و عواطف در نظر گرفته است. از نظر كانت هنر، روزنهاي به ماوراء است. تعاريفي چون استعدادِ تجسم آزادانه بخشيدن به افكار و يا درك بيشائبه از جهان نيز به هنر اتلاق ميشود. به نظر بنده ميتوان هنر را اينگونه نيز تعريف كرد: هنر دريافت يا كشف معني يا معناهاي پنهان و مكنون در ذات اشياء و پديدهها به ياري احساس و عاطفه و انتقال آنها از دل به دل است.
هنر رابطه بسيار نزديك با حقيقت و زيبايي دارد، كه مواردي از دلالتهاي آن عبارت است از:
1) اعتراض به وضع موجود (سياسي، اقتصادي، اجتماعي)
2) طلب زيبايي آرماني (شأن الهي و كائناتي آدمي)
3) رهايي از قفس تنگ خاكي، سلطه و سركوب
هنر و اجتماع
هنر در سطح اجتماعي داراي كاركردهايي چون تعالي اخلاقي و زيبايي شناختي، اتحاد و همبستگي، بهزيستي و خوشبختي، صلح و صميميت، برادري و يگانگي، مهرورزي و عطوفت و توسعه اجتماعي است و از طرف ديگر هنر كاذب باعث جدايي و تفرقه، تفاخر و امتيازات طبقاتي و ابتذال اخلاقي و اجتماعي ميشود.
هنر و توسعه
اگر توسعه نرمافزاري را به معني رشد و شكوفايي و اعتلاي انساني، اجتماعي و فرهنگي در نظر بگيريم، هنر به دليل كثرتپذيري، فراگيري و سياليت (قابليت اشاعه)، كه از ويژگيهاي هنر است، در اين توسعه نقش بهسزايي دارد. در نتيجه هنر در گسترش علوم و روشهاي علمي و فني در عرصههاي گوناگون، سازماندهي و مديريت، بسيج نيروها و تعالي اخلاق مؤثر خواهد بود.
هنر و انقلاب مدرن
در انقلاب 1917 شوروي، رئاليسم سوسياليستي با آثار بزرگاني همچون ماكسيم گوركي نمود زيادي داشت. همچنين ولتر، ژان ژاك روسو و ديگران نيز در انقلاب فرانسه در قالب شعر، هزل و نمايشنامه هنر انتقادي ارائه ميكردند. در جنبش مشروطه نيز طنز، كاريكاتور و شعر همه در مسير جنبش بود.
هنر و رويكردهاي هنجار گذار (دستوري)
در بيان مائو تعريف هنر عبارت است از رهايي ملي و بسط و انتقال مفاهيم ضدامپرياليستي. از نظر آيتالله خميني نيز هنر ميبايست به بيان درد و رنج اقشار محروم بپردازد و در خدمت مبارزه با افراد مرفه بيدرد باشد.
هنر و آسيبهاي فردي و اجتماعي
هنر در تخليه هيجانات و تنشهاي اقشار آسيبپذير، توانبخشي روحي و جسمي، درمان بيماريهاي رواني و ران- تني، آموزش كودكان و نوجوانان به طور عام و كودكان استثنايي به طور خاص و برطرف كردن معضلات دوران كهولت كاملاً تأثير گذار است.
به نظر اينجانب رويكرد كنوني هنر در مواجهه با آسيبهاي اجتماعي دميدن روح اميد و همبستگي به جامعه است.