نيم ساعت زودتر از موعد مقرر رسيدهايم. شاسي زنگ درب را فشار ميدهيم. در باز ميشود. در راهرو خانمي با احترام به استقبالمان ميآيد. خودمان را معرفي ميكنيم. به سالن انتظار مطب هدايت ميشويم. مطب كه چه عرض كنم. يك كلنيك زيبايي، رژيم لاغري، تغذيه و از اين جور چيزها.
دو خانم جوان به عنوان دستيار و منشي، ديد تمام شيشه به سمت حيات كوچك با چند دستگاه بدنسازي رو به فضاي سبزِ حياط، در مجموع فضاي مطبوعي را تشكيل ميدهد. مينشينيم بلافاصله فرمهاي گزارش حال بيمار به دستمان داده ميشود درحالي كه به اتفاق همسرم مشغول پر كردن آنها هستيم و طبق معمول برحسب روحيهمان هركدام به سبك خود، من آهسته و با دقت و با جزئيات، و همسرم سريعتر و چابكتر و زودتر تحويل ميدهد. روي ميز جلوي مبلهايي كه نشستهايم چند فنجان و يك قوري زيبا قرار دارد كه ابتدا تصور كردم براي پذيرايي مراجعين از خودشان است. اما هرچه دقت كردم نه چايي نه دستگاه آب جوشي ديدم و نه قند و نه خوراكي ديگر، با تعجب از همسرم پرسيدم اينها شايد براي فروش است؟ پاسخاش خنده تمسخرآميز به من بود كه با كنجكاوي اين دم و دستگاه را برانداز ميكردم. خانم منشي دو ليوان چاي برايمان آورد. درحالي كه آن را مينوشيديم آقايي در حدود سي و پنج ساله با چابكي بدون نگاه به اين طرف و ان طرف و مستقيماً به داخل يكي از اتاقها رفت. با نگاهي به يكديگر حالي كرديم كه خودش است.
بالاخره نوبتمان رسيد. وارد شديم دو برگ احوال بيمار را به دست آقاي دكتر داديم و نشستيم. با تعارف به همديگر همسرم شروع كرد. گزارش حال خود را داد. آقاي دكتر هم پس از چند پرسش و يادداشت برداري، دستورات رژيم غذايي را به دقت انشاء و ياداشت ميكرد. صبح اينجوري، ظهر اينجوري و شب اينجوري و دو ميان وعده به اين ترتيب، ميخوري، نميخوري. و تمام. نوبت به من رسيده بود. مكث كردم. بايد چيزي ميگفتم. گفتم من منصرف شدهام. پرسيد: چرا، ترسيدي؟
- نه مشكلي اخلاقي دارم.
- چه مشكلي؟
- مشكلام اين است كه نميخواهم كسي با دست كم سيسال جوانتر از خودم با من «توتوآيه»كند.
دكتر با تعجب نگاهم كرد و پرسيد يعني چه؟
توضيح دادم كه «توتوآيه» در زبان فرانسه يعني با مخاطب تو تو كردن، يعني با صرف فعل به صورت مفرد سخن گفتن، يعني به جاي بفرماييد، بخوريد، بياشاميد، برگهتان را به من بدهيد كه در زبان فارسي نشان ادب و احترام به مخاطب است بگوييم، بده، بگير، بنشين، بخور و ... .
جناب دكتر كه به هيچ وجه انتظار چنين برخوردي را نداشت توضيح داد كه اولاً من چندان هم جوان نيستم، سي و هفت سال دارم. استاد هستم به علاوه به ما ياد دادهاند كه براي راحتي بيماران اينطوري صحبت كنيد. عرض كردم جناب دكتر روانشناسان ميگويند در سه مورد هست كه انسانها با يكديگر خودماني صحبت ميكنند: 1- روابط صميمانه بسيار نزديك دارند 2- به منظور قاطي شدن و دختر بازي 3- به منظور سوء استفاده از رابطه بالا دست و فرو دست. افزون بر اينها در فرهنگ ما با احترام حرف زدن يعني فعل جمع به كار بردن. اگر شما ميبينيد در كشورهاي غربي با هم «توتوآيه» ميكنند دو طرفه است. آن هم نه همه جا، بلكه تحت شرايط و روابط خاص. ما كه خود سالها در غرب زندگي و تحصيل كردهايم دست كم در اروپا و كانادا به ويژه در رابطه بيمار و پزشك همچين چيزي نديدهايم. گفتم در جامعه ما هم تا به حال اصلاً چنين چيزي رسم نبوده، آيا شما به عنوان يك استاد كه با دانشجو «توتوآيه» ميكني او هم ميتواند با شما «توتوآيه» كند اگر اين نوع رفتار را از فرهنگ غربي اقتباس كردهايد آنجا هم رابطه برابر دو طرفه برقرار است. در آنجا كارگر مهندس را همانطور خطاب ميكند كه مهندس كارگر را، اگر او جورج است مهندس هم ادوارد است. اگر استاد دانشجو را به اسم كوچك صدا ميكند. استاد هم از اينكه دانشجو او را به اسم صدا كند يكه نميخورد ولي آيا دانشجوي شما هم اجازه دارد شما را تو خطاب كند؟ ما در اين سن و سال پزشك زياد ديدهايم. كمتر پزشك جا افتاده سالخوردهاي است كه بيماران را آقا و خانم و محترمانه خطاب نكند. من كه نديدهام. افزون بر همه اينها مگر شما نميگوييد به شما آموزش دادهاند كه براي راحتي بيمار اينگونه سخن بگوييد، بنده كه اصلاً با اين نحوه گفتگو راحت نيستم.
نه عذرخواهي و نه اصلاح ادبيات. بلكه برعكس براي اينكه مبادا كم بياورد با همان ادبيات دستورات را تكرار كرد. خداحافظي كرديم و بيرون آمديم.
حال به چند خاطره در اين مورد گوش فرادهيد: هنگاميكه مشغول عكسبرداري از آسمانخراش دفتر مركزي آي بي ام در مونترآل كانادا بودم. كاركنان انتظامات (بخوانيد حراست) مانع شدند. وقتي اصرار مرا ديدند نگفتند «برو» پهلوي فلاني بلكه با احترام گفتند «برويد» به ژولي بگوييد و من حتي نام «ژولي» را در آن لهجه فرانسوي كانادايي تشخيص نميدادم. بالاخره وقتي گفتند «ژولي اسميت» طبقه بيست و چهارم، فهميدم منظورشان خانمي است به نام ژولي و نام فاميل اسميت و وقتي از آسانسور طبقه بيست و چهارم كه آخرين طبقه اين آسمانخراش بود خارج شدم فهميدم بخش حراست است و ژولي رئيس كل حراست آنجا. به محض ورود به خانم منشي گفتم: با خانم ژولي اسميت كار دارم. با احترام دعوت به نشستن كرد. بعد از چند لحظه خانمي جوان و خوش پوش آمد و گفت من ژولي هستم بفرماييد: درخواستم را مطرح كردم. با احترام گفت بفرماييد از هركجا خواستيد عكس بگيريد اگر عوامل حراست مانع شدند به آنها بگوييد با «ژولي» تماس بگيرند. نمونه دوم اينكه وقتي با بنسائق كه مترجم كتابهايش بودم براي اولين بار در كافهاي در فرانسه با يكديگر قرار ملاقات داشتيم هنگام سلام و احوال پرسي به طور ناخودآگاه يك لحظه با من «توتوآيه» كرد. اما هنوز جملهاش تمام نشده بود به خود آمد و پرسيد معذرت ميخواهم آيا ميتوانيم «توتوآيه» كنيم. پاسخ دادم با كمال ميل و از آن به بعد او ميشل شد و من حميد، خيلي صميمانه. اين هم رسم آداب و معاشرت غربيها آنجا هم رابطه برابر ميان آحاد افراد برقرار است. رابطه بالادست و پايين دست نيست. منشأ اين نوع رابطه نابرابر، بالا و پايين، ارباب و رعيت، آن طرف ميز و اين طرف ميز بازمانده روابط نابرابر عصر فئودالي است. يك طرف حضرت والا و طرف ديگر بندگان حضرت اقدس، يك طرف ارباب و خان طرف ديگر برده و رعيت. بالاترين جاي اتاق پذيرايي شاهنشين است و به ترتيب كه ميآيي پايينتر تا جلوي درب اتاق به كمتر از همه در سلسله مراتب قدرت و ثروت ميرسد. گو اينكه فرهنگ ديني سنتي ما هم رابطه برابر در نظر و عمل را توصيه كرده، همانطور كه در صدر اول اسلام هيچ تفاوتي ميان رسول خدا و ديگران نبوده. آنها با رسول خدا همچنان كه رسم زبان و فرهنگ عربي است با صيغه مفرد سخن ميگفتند. هر فرهنگ زبان مخصوص به خود را دارد. تجربه ديگري هم داشتم از رفتار يك جراح نامآور ملقب به «پنجه طلايي». براي معاينه و دستور بستري براي عمل والده در مطب ايشان بوديم. نامبرده هم «توتوآيه» ميكرد. ترجيح دادم به جاي هرگونه ارشادي متقابلاً با او وارد «توتوآيه» شوم، به محض اينكار خودش را جمعوجور كرد. متأسفانه «توتوآيه» كردن براي بعضي از پزشكان و اساتيد جوان بخصوص از خارج برگشته نشان برتري و شأن و مقام شده است. با استفاده از اين فاصله گذاري زباني و به كمك ساير روشها در پي كسب جاه و مقامي كاذب براي خود هستند.
بايد از اين آقايان پرسيد چه تفاوتي ميان شما و بيمار يا مراجع و مخاطب وجود دارد. آيا متقابلاً به آنها هم اجازه ميدهيد با همان زبان با شما سخن بگويند. متأسفانه در جامعهاي كه شيرازه فرهنگ از هم پاشيده، و روابط قدرتمدارانه به اين نوع روابط نابرابر ميدان داده، تنها راه برقراري روابط برابر انساني، آگاهي و كنشها و واكنشهاي سرفرازانه و در هر شرايطي تن ندادن به روابط نابرابر «سرور- برده» (به اصطلاح نيچه) است. بخصوص درك اين حقيقت كه زبان و فرهنگ زباني به نوبه خود خاستگاه و يا بازتوليد كننده مناسبات استبدادي است. حالا من از جامعه پزشكي در اين مورد نظر ميخواهم. بالاخره ارتقاي فرهنگ پزشكي در گرو خواست و تلاش همگاني است.