متن سخنراني ايراد شده در همايش بين المللي زنان و زندگي شهري 22 آذر 1395 برج ميلاد.
با سلام خدمت همه حضار محترم و همكاران عزيز و عذرخواهي از اينكه مقداري تاخير داشتم.
همانطور كه اين عنوان نشان ميدهد من ميخواستم از يك ارتفاع بالاتري مساله زنان را ببينيم. يك نوع نگاه تاريخي و هستيشناسانه به وضعيت زنان داشته باشيم. امروز متفكرين باور دارند كه يكي از بزرگترين معضلهاي جهان امروز شهرنشيني است. شهر تبديل به يك معضل بزرگ شده و طبيعي است كه زنان، كودكان و نوجوانان، سالخوردگان و اقشار آسيبپذير مانند معلولان در شهرهاي امروزي با مشكلات بسيار بيشتري مواجه باشند. گمان من اين است كه جهان دارد به سمت و سويي ميرود كه زنان روز به روز نقش بيشتري در شهر و تمدن ايفا خواهند كرد. گرچه زنان در طي ادوار تاريخي گذشته نيز و به ويژه در دوران هاي ابتدايي زندگي بشر اگر نگوييم فرادستي، - به معناي مادرشاهي اوليه - دست كم مشاركت زيادي در امور اجتماعي داشتند. اگر به روستاهاي ايران كه ميراث تمدن كهن است نگاه كنيد ميبينيد كه زنان نقش بسيار بيشتري نسبت به زندگي شهري دارند. در همه شئون زنان هم پاي مردان و در برخي مناطق جغرافيايي ايران مانند شمال اگر نگوييم بيشتر، دست كم به طور مساوي نقش دارند. حالا چرا پيش بيني ميشود كه زنان نقش بالاتري ايفا خواهند كرد، البته نه در مقايسه با مردان بلكه نسبت به وضعيت حال خودشان. واقعيت تاريخي و هستي بشر و تئوريهايي كه مبتني بر سير تطور تاريخي زندگي بشر است حاكي از طي چنين مسيري است. از دوران كهن تا امروز سير عمومي كه طي شده اين است كه همه چيز از سمت قدرت فيزيكي به سمت قدرت معنوي و قدرت فكري ميل كرده از سخت افزار به سوي نرم افزار مي رود. يكي از مزايايي كه مردان نسبت به زنان داشتهاند و باعث ميشده در يك مقطع طولاني تاريخي پس از جوامع ابتدايي اوليه، زنها خانهنشين شوند و مردها بيرون از خانه امكانات زندگي مادي را فراهم كنند، برتري قدرت بدني يا فيزيكي مردان بوده و اين فرصتي شد تا مردها دست بالا را پيدا كنند. در آن ايام قدرت فيزيكي حرف اول را ميزده و ترديدي نيست كه مردان به استثناي جنبههاي جزئي و مقطعي ، قدرت فيزيكي بيشتري نسبت به زنان داشته و دارند. به هر صورت به خاطر توانايي بيشتر در جنگ و رزم آوري و دفاع و تهاجم و قدرت بدني و فيزيكي و همچنين ضرورت هاي وضعيت بيولوژيك زنان كه در بعضي زمانها بايد از فعاليت فيزيكي معاف باشند مردان اين آمادگي را بيشتر داشتند كه در جهاني كه برتري از آن قدرت فيزيكي بوده حرف اول و آخر را بزنند. اما امروزه كه به تدريج با تكنولوژيها و پيشرفت بشر اين وضعيت دارد دگرگون ميشود تصور من اين است كه زنها در آينده نشان خواهند داد كه قدرت رويارويي و مقابله خيلي بيشتري با شرايط زمانه دارند. بنابراين مي توان پيش بيني كرد كه زنها از فرادستي خارج شوند. اگر اين دوگانه فرادستي و فرودستي را بشكنيم دست كم زن و مرد به يك موقعيت مساوي ميرسند، كما اينكه در بسياري از كشورها در آستانه قرن بيست و يكم ميبينيد كه اين اتفاق افتاده و در سازمان ملل بسياري از خانمها در مناصب مهم هستند.
در بعضي كشورها رئيس جمهورها، نخست وزيران و رجال سياسي برجستهاي از ميان زنان داريم . اما آنچه كه مرا معتقد به زن باوري يا اميد به اينكه زنان نقش بيشتري در جهان ايفا كنند، ميكند، اين است كه هم هستي زنانه و هم وضعيت بيولوژيك زنان، آنها را براي حل يك سري از معضلات بشر امروز از جمله طرد خشونت بيشتر آماده كرده. به هيچ وجه نميشود هستي متفاوت زنانه از مردانه را انكار كرد اما اين به معناي ارزش معنوي پايين يا بالا نيست. اين هستي چيست؟ تغذيه كنندگي، مهرباني و محبت، طرفدار صلح و آشتي پذير بودن و همچنين تحمل زياد داشتن. فهم مطلب خيلي ساده است. كودك را مادر براي ۹ ماه پرورش ميدهد درد شديد زايمان را تحمل مي كند و بعد هم تا چند سال مادر از كودك مراقبت ميكند. عشق مادري به كودك بسيار شديدتر و بي شائبه تر از پدران است و اين خود مادران را براي محبت و عشق ورزي به نوع بشر بيشتر مستعد مي سازد. نوع اين هستي و وضعيت زيست شناختي و نقشي كه طبيعت براي زن قائل شده خودبخود او را آماده رحم و شفقت و عطوفت بيشتري كرده و اين چيزي است كه به عينه به جز موارد استثنايي در همه جاي دنيا ديده ميشود. در كشورهايي كه اين نقش از زنها گرفته شده آنها داوطلبانه دوباره مايل هستند برگردند و نقش خود را ايفا كنند.
از طرف ديگر زنان به خاطر تحمل يك ظلم مضاعف در طول تاريخ كه قابل انكار نيست قدرت ظلم ستيزي بيشتري دارند و بيشتر عدالتخواه هستند. من اين نكتههاي مثبت را علاوه بر آن جنبههايي كه از نظر بيولوژيك به آنها اشاره شد واقعا از نظر معنوي و رواني در خانمها ميبينم. صبر و سلوك بيشتري دارند. ظلم ستيز هستند، مهمان نوازند، تحمل درد و رنج بيشتري دارند، زيباپسندي بيشتري دارند، توان محيط آرايي بيشتري دارند. به اين علت و اينكه تكنولوژي امروز بخشي از بار قدرت فيزيكي را از دوش بشر برداشته بنابراين زنان در آينده ميتوانند وارد عرصه هاي زندگي اجتماعي شوند و نقش بيشتري ايفا كنند. حدود ۵۰ سال است كه در دنيا اين اتفاق دارد ميافتد و بسياري از امور زندگي سياسي، اجتماعي و شهري به زنان سپرده ميشود مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، محيط زيست و ورزش و تفريح، مديريت شهري و اين جور موارد. يك نمونه ديگر كه از روح دموكراتيك زنانه داريم داستان بلقيس ملكه سبا در قران است. شايد يكي از موارد معدودي كه يك فرمانده و پادشاه مشورت طلب و دموكرات به معناي امروزي در قرآن مورد تمجيد و تائيد واقع شده، بلقيس ملكه سبا است. در قرآن از زبان بلقيس گفته ميشود هنگامي كه پادشاهان به سرزميني درآيند در آنجا فساد ميكنند،" افسدوها في الارض" و در آنجا عزيزترين ها را ذليل و ذليلها را عزيز ميكنند. معناي امروزي و قابل فهم تر اين سخن اين است كه بي كفايت ترين ها را به كارهاي بزرگ مي گمارند و شايسته ترين ها را حذف مي كنند. اين يك نمونه برجسته از تواناييها و استعدادهاي زنانه است. دست كم به طور نمادين چنين پيشينهاي وجود دارد. بنابراين من معتقد هستم به تدريج كه جوامع نقش بيشتري به زنان واگذار كنند، به همان اندازه به سمت صلح، باروري، ايمني وشكوفايي حركت خواهند كرد و اميدوارم جامعه ايران نيز به خصوص با زمينههاي انديشه ديني كه دارد به اين سمت و سو برود. اگر سوال ميشود كه با اين زمينه انديشه ديني چرا هنوز اينگونه هستيم دليلش در انديشه نيست، بلكه در واقعيت هاي تاريخي و جغرافيايي جوامع است. بسياري از وضعيتها را كه ما فكر ميكنيم از انديشه ها يا باورهاي ديني برخاسته ريشه هاي ملي، تاريخي و قومي دارد.